رد پا



دیشب رویایی داشتم
خواب دیدم بر روی شنها راه می روم
همراه خود خداوند
و بر روی پرده شب
تمام زندگی ام را مانند فیلمی می دیدم
همانطور که به گذشته ام نگاه می کردم
روز به روز از زندگی را
دو رد پا بر روی زمین ظاهر شد
یکی برای من و دیگری برای خدا
راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت
آن گاه ایستادم و به عقب نگاه کردم
در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت
اتفاقا آن محلها مطابق با سختترین روزهای زندگی ام بود
روزهایی با بزرگترین رنج ها و دردها و
آن گاه از خدا پرسیدم:
خداوندا تو به من گفتی مه همه جا در کنارم خواهی بود
و من پذیرفتم که با تو زندگی کنم
خواهش می کنم به من بگو چرا در لحظات درد آور مرا تنها گذاشتی؟؟؟؟
خداوند پاسخ داد:
ای فرزندم من تو را دوست دارم و در تمام مراحل در کنارت بودم
و من هرگز تو را تنها نگذاشتم حتی برای لحظه ای
هنگامی که در آن روزها یک رد پا بر روی شن دیدی
من بودم که تو را به دوش کشیده بودم
نظرات 2 + ارسال نظر
البرز پنج‌شنبه 6 بهمن 1384 ساعت 15:22

عالیه بچه ها همینجور بنویسین خیلی قشنگ مینویسین سایت داره با نوشته هاتون قشنگ تر میش

نگار پنج‌شنبه 6 بهمن 1384 ساعت 15:23

منم عاشقم مثل تو من عاشق پویان هستم پویان عزیزم دوستت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد