درویشی قصه زیر را تعریف می کرد

 یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود
وقتی مُرد همه می گفتند به بهشت رفته است آدم مهربانی مثـل او حتما ً به بهشت می رود
در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فراگیر نرسیده بود و استـقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد
فرشته نگهبانی که باید او را راه می داد نگاه سریعی به فهرست نام ها انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به جهنم فرستاد
در جهنم هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود
مَرد وارد شد و آنجا ماند
چند روز بعد شیطان با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه فرشته نگهبان را گرفت و گفت
این کار شما تروریسم خالص است
نگهبان که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید: چه شده ؟
شیطان که از خشم قرمز شده بود گفت
« آن مَرد را به جهنم فرستاده اید و آمده وکار و زندگی ما را به هم زده.از وقتی که رسیده
نشسته و به حرف های دیگران گوش می دهد و به درد و دلشان می رسد.حالا همه دارند در
جهنم با هم گفت و گو می کنند یکدیگر را در آغوش می کشند و می بوسند
جهنم جای این کارها نیست! لطفا ً این مَرد را پس بگیرید
وقتی قصه به پایان رسید درویش گفت
با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند

نظرات 10 + ارسال نظر
عاشق سه‌شنبه 16 اسفند 1384 ساعت 23:38 http://www.l0ve-st0ry.blogsky.com

سلام................................
خوبی................................
چه خبر..............................
وبلاگ زیبایی داری..................
متنت هم زیبا بود....................
به من هم یه سری بزن.............
فعلا..................................

امیر چهارشنبه 17 اسفند 1384 ساعت 01:05 http://www.khaterat-e-aseman.blogsky.com

سلام دوست عزیز، از یادداشت واقعا لذت بردم. شاید به خاطر اینکه این نکته توش بود که ساده اندیشانه‌است که فکر کنیم جهنم یعنی آتش! جهنم و بهشت رو خود ما می‌سازیم!
شما فعالیتتون خیلی زیاده هر روز یادداشت جدید دارید!
موفق باشید

مسعود چهارشنبه 17 اسفند 1384 ساعت 03:14 http://massoudx12.blogsky.com

دوست عزیز من سلام !

وب لاگ خوبی داری ٬ آرزو میکنم که هر روز بهتر هم بشه

من هم آپ دیت کردم اگه قابل دونستی یه سری هم به ما

بزن ٬

این پستم با پست های قبلی فرق میکنه . و به درد همه میخوره ....

مازیار چهارشنبه 17 اسفند 1384 ساعت 09:45 http://future2010.blogsky.com

سلام ...
وبلاگ زیبائی داری و زیبا می نویسی .
با خوندن پست قبلیت خیلی متاثر و ناراحت شدم .
موفق باشی .
ممنون که به من سرزدی .

وبلاگ جدیدم : http://f2.blogsky.com

NIGHT چهارشنبه 17 اسفند 1384 ساعت 13:21 http://m2life4m.persianblog.com

حین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
تاجدار تخت خورشید مست آفرینش توست ای انسان

هادی چهارشنبه 17 اسفند 1384 ساعت 13:52

سلام مهربون ... خوبی؟ عالی بود ... بهت تبریک میگم ... شاد باشی

امید چهارشنبه 17 اسفند 1384 ساعت 14:00 http://www.sepidaar.blogsky.com

سلام... امیدوارم خوب و سرحال باشی... خوشحالم که به سپیدار سرزدی و خوشحالم که با وبلاگ ات آشنا شدم... توی مجال کمی که داشتم چند از مطالب ات رو خوندم و دیدم... خوشحالم از همه احساسی که داری... و خوشحالی ات رو می خوام... سرفراز و دلشاد باشی

نازنین شنبه 20 اسفند 1384 ساعت 00:23 http://shoride.blogsky.com

عالیه. خیلی خوب می نویسی
پست آخو خیلی دوست داشتم............

سید شنبه 20 اسفند 1384 ساعت 21:24 http://ajyb.blogsky.com

یه سری به ما بزن

مژگان چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 14:28

سلام وبلاگه قشنگی داری نوشته هاتم قشنگه!!!!!
یه سر به منم بزن!!!!!!!!!!!!!!!!
با اجازه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد