من هم کودکی بودم ، او هم کودکی بود ...

من هم کودکی بودم
می خندیدم ، می گریستم
و در آغوش گرم مادر می خوابیدم


او هم کودکی بود
می گریست ، می نالید
و در آغوش سرد خیابان می خوابید
 


من هم کودکی بودم
بازی من ، اسباب بازی و عروسک بود
و خندیدنی عجیب در پس شکستن آنها

او هم کودکی بود
بازی او ، التماس به انسانهای بی احساس
و قطره اشکی در پس شکستن قلبش

 


من هم کودکی بودم
لقمه نانی گرم را از سر سیری رد می کردم
و اشکی از سر اجبار ، آن را می خوردم

او هم کودکی بود
لقمه نان خشکیده ای را جانانه قبول می کرد
و لبخندی از ته دل ، آن را می خورد


... او ، آنها هنوز کودکانی هستند که

نظرات 18 + ارسال نظر
سایه سار سه‌شنبه 30 آبان 1385 ساعت 21:00 http://nasemesobh.blogfa.com

سلام
ببخشید دیر شد
لذت بردم عالی بود
دست مریزاد تصویر ناراحت کننده ای بود
منتظر کارای زیباتون میمونم
اپ کردی خبرم کن
موفق و موید باشی
بدرود

بهروز(رها) سه‌شنبه 30 آبان 1385 ساعت 23:25 http://behroozraha.blogfa.com/

یکی در ناز و نعکت بستری از پرنیان دارد
یکی در بستر غم حسرت یک لقمه نان دارد
..........
(رها)

ظریفی چهارشنبه 1 آذر 1385 ساعت 02:33 http://www.zarifi.blogfa.com

سلام!
این بار آپ تازهء شما بیاد کودکی ها و پابرهنه های جهان بیانگر احساس انسانی به خاطر تفکر در عالم بشریت رازیست که همه را بدان راه نیست.
درون خانه بسر بر ده ای همیشه چو عکس
زپا فتادن بیرون در چه میدانی.
را بیاد می آورد. خوشا به حال تان که پابرهنگان بی خانمان را به فریاد گرفته اید.
باور کنید زیر عنوان( اشک یتیم) مثنوی دوشیزه شاعر والا گهر پروین اعتتصامی را با خود با دیدن صفحهء پر احساس و غمگین شما به زمزمه گرفتم که:
(بر قطرهء سرشک یتیمان نظاره کن)
(تا بنگری که روشنی گو هر از کجاست)
شما همیشه با چنین احساس پاک وبی آلایش با نبشته های زیبای تان سر فراز وکامگار باشید. ممنون که بمن سر میزنید و از آپ های تازهء خویش مستفیدم میسازید.

سلام همراهان مهربون
مطلبتون منو یاد آرشیو خاک خورده خودم انداخت موضوع : (آن روی سکه) که دقیقا یه فلاش در همین رابطه هست ... واقعا چه باید کرد ... دیدن این صحنه ها خیلی درد آوره

ساسان چهارشنبه 1 آذر 1385 ساعت 10:11 http://www.sedaye-to-1985.blogfa.com

سلام
به روزم
منتظ تا بیایی
من پذیرفتم شکســــــــت خویش را پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است

میروم از رفتن من شــــــــــــاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش

گر چه تو زودتر از من میـــــــــــروی آرزو دارم ولی عاشق شوی

المیرا چهارشنبه 1 آذر 1385 ساعت 12:03 http://www.harfe-dele-mano-to.blogfa.com

سلام عزیزم آپت عالی بود

مهبان چهارشنبه 1 آذر 1385 ساعت 20:20 http://be2omran.blogfa.com

در شبی غمگین تر از من! قصه رفتن سرودی
تا که چشمم را گشودم از کنارم رفته بود
ای دریغا دل سپرد ن به عشق تو بی هوده بود
وعده ها و خنده های توبه نیرنگ آلوده بود
ای به خاطر برده عشق آتشینم
رفتی اما من فراموشت نکردم
چلچراغ روشن بی هوده بودی
سوختم و بی هوده خاموشت نکردم
رفتی اما قلب من راضی نشد
بر تو و بر عشق تو نفرین کنم
بی تو شاید بعد از این افسانه ها
ترک عشق و این غو دیرین کنم
ای دریغا دل سپرد ن به عشق تو بی هوده بود
وعده ها و خنده های توبه نیرنگ آلوده بود
[
ممنون که سر میزنی
این اپت هم عالی بود موفق باشی

کیانوش چهارشنبه 1 آذر 1385 ساعت 23:12 http://www.abji-marjan.blogfa.com

سلام
خوبی
چه خبرا
خوب آمدم تا خبرتون کنم که
یک بار دیگر وبلاگ آبجی مرجان به روز شد

تا بعد[بدرود]

مجید پنج‌شنبه 2 آذر 1385 ساعت 00:00 http://www.majid-85.persianblog.com

سلام دوست خوبم..........ممنونم از لطف و محبتت..........

رامین و روشنک پنج‌شنبه 2 آذر 1385 ساعت 08:34 http://www.raminWafa.blogfa.com

شمیلا و فرهاد عزیز سلام

امیدواریم که حالتون خوب باشه و روزای خوبی رو در کنار هم طی کنین...

دوستان عزیز اول از اینکه خیلی دیر جواب محبت شمارو دادیم شرمنده هستیم و علت این تاخیر هم داشتن مشکل در شبکه و سیستم بود که امیدواریم دیگه این وقفه ها تکرار نشه و شما هم دوستان مشکی پوش خودتون رو عفو کنین...

آپتون خیلی زیبا بود...

شاد باشبد و عاشق

دوستان شما،،رامین و روشنک از دانمارک

مهدی پنج‌شنبه 2 آذر 1385 ساعت 16:23 http://mehdiart.tk

سلام خیلی درد ناکه بای

بهونه شنبه 4 آذر 1385 ساعت 00:59 http://sahneh2006.blogfa.com

سلام
چه تلخ ... آدم گاهی احساس عذاب وجدان میکنه ، بخاطر تمام چیزهایی که داره ... گاهی از اینکه تو یه خونه گرم ، با تمام امکانات ، از عدم وجود هیجان مینالم ، از خودم حالم به هم میخوره !!!

سلام
مرسی از اینکه بهم سر زدی و منو خبر می کنی.
متن جالب و احساس برانگیزی بود.
کاش کمی آدمهای دنیا و اطرافمون را می دیدیم و فقط به فکر خودمون نبودیم.
بیایید کمی چشمهامون را باز کنیم و اطرافمون را با دقت ببینیم شاید در همین نزدیکی صدای نوزادی را که از شدت گرسنگی می گرید بشنویم و یا ناله های مادری که از خجالت نمی تواند جلوی کودکانش سرش را بلند کند.
یاحق

ری را شنبه 4 آذر 1385 ساعت 23:07 http://rirayeheshgh.blogsky.com

من ، تو کودکی بودیم


حال میدانیم او هم کودکی بود به این فکر کرده اید چگونه با آنها شادی را قسمت کردیم؟

سهم آنها از زندگی چیست ؟ ........................

بای ( وبلاگم به روز شد)

رامین یکشنبه 5 آذر 1385 ساعت 19:33 http://www.navidwafa.blogfa.com

سلام دوستان عزیز شمیلا و فرهاد جان

من فقط تونستم یک بخش از وبلاگ شما و تمام دوستان عزیز را بخوانم و میتونم بگم کار شما و تمام دوستان حالی است و جایی برای حرف زدن نمیگذاره

منم تمام وبلاگ ها را به روز کردم و امید وارم که به تمام وبلاگها سر بزنید و برای ما نظر سازنده خودتان را بگذارین

ما بازم میایم و برای شما نظر میزاریم و ببخشید که من نمیتونستم برای تمام دوستان عزیز نظر بزارم ولی آخرین بخش از وبلاگ تمام دوستان را می خونم و برایشان همین نظر را میگذارم

گفته بودین در باره خودم بنویسم من این کار را در وبلاگ یک انجام دادم عزیزان

وبلاگ یک www.raminWafa.blogfa.com

وبلاگ دو www.mosafere_asheghe_00.mihanblog.com

وبلاگ سه www.navidwafa.blogfa.com

بگین که کدام وبلاگ را لینگ کردین تا ما هم این کار را انجام بدیم تا شرمنده شما نشیم

یادتان باشد که خیلی دوست تان دارم و بازم در اولین فرست میام به دیدن شما دوستان عزیز فدای شما رامین

هدایی دوشنبه 6 آذر 1385 ساعت 00:39 http://dokhtarebarfi.blogsky.com

:((

منم دوشنبه 6 آذر 1385 ساعت 02:54 http://adolfmanson.blogfa.com

آخرین نوشته ی من . . .



من آپ کردم. . . .


اشکها میریزند . . .


بیا[گل]

[ بدون نام ] دوشنبه 6 آذر 1385 ساعت 14:50

سلام خوب . واقعا نمی شه حرفی زد در مورد این پستت قلب آدم را می لرزونه ...کاش همه بیدار می شدیم عزیز . یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد