همسفر

 

مغازه داری روی شیشه مغازه اش تابلویی به این مضمون نصب کرد: " توله های فروشی ".
 چیزی از نصب آن نگذشته بود که پسر کوچولویی وارد مغازه شد و از او خواست تا توله ها را به او نشان دهد.
 مغازه دار سوت زد و با صدای سوت او، یک ماده سگ با پنج تا توله فسقلی اش که بیشتر شبیه توپ های پشمی کوچولو بودند، پشت سر هم از لانه بیرون آمدند و در مغازه به راه افتادند. پنجمین توله در آخر صف لنگان لنگان به دنبال سایرین راه می رفت.
 پسر کوچولو توله سگ لنگ را نشان داد و گفت: " اون توله هه چشه؟" مغازه دشار توضیح داد که آن توله از همان روز تولد فاقد حفره مفصل ران بوده است و سپس افزود: اون توله زنده خواهد ماند، اما تا آخر عمرش همون جوری خواهد لنگید.
 پسر کوچولو گفت: من همونو می خوام
 مغازه دار موافقت نکرد، اما پسر کوچولو پاچه شلوارش را بالا زد و پای چپش را که بدجوری پیچ خورده بود و با یک تسمه فلزی محکم بسته شده بود، به مغازه دار نشان داد و گفت: من خودم نمی تونم خوب بدوم ، این توله هم به کسی نیاز داره که وضعیتشو خوب درک کنه!

منبع: برایان کاوانو

نظرات 24 + ارسال نظر
مونا و مهدی چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 17:13 http://mona-mehdi.blogfa.com

سلاااااااااااام به هر چی عاشقه
ممنون که اومدین پیشمون.
اوه یادم رفت .....
هورااااااااااااا اول شدیم.

آپ خیلی نازی بود.لذت بردیم.

موفق باشی.
راستی پیش ما بیاین هااااا.

بابای.

عمه کیانا چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 17:35 http://kiananaz.blogfa.com/

سلام بهتون تبریک میگم وبلاگتون خیلی عالی این پست جدید حرف نداشت

عباس چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 20:59 http://abbas-amani.blogfa.com

اینم اولین نظر
داستان پسر بچه قشنگ بود.
دست درد نکنه
خسته نباشی
بازم به من سر بزن
تا بعد خداحافظ

عباس چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 21:01 http://abbas-amani.blogfa.com

راستی چرا همین وبلاگو تو بلاگفا نمیسازی؟

دختر تنها چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 22:41 http://dokhtaretanhaaaa.blogfa.com

سلام م م

مثل همیشه قشنگه


ممنون خبرم م م م کردید

مجید چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 23:46 http://www.majid-85.persianblog.com

سلام دوست من............ممنونم که به وبلاگم اومدی..............

فرامرزو سمیرا پنج‌شنبه 31 خرداد 1386 ساعت 02:19 http://www.faramarzosamira.bloga.com

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد

چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

این تطاول که کشید از غم هجران بلبل

تا سراپرده ی گل نعره زنان خواهد شد

گر زمسجد به خرابات شدم خرده مگیر

مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد

ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی

مایه ی نقد بقا را که زمان خواهد شد....
.
.
.
.
.
دوستای عزیز منونیم که اومدید
از نظر لطفتون متشکریم
مطالبتونو هم خوندیم
بسیار با ارزشن
موفق باشید
ما به روز کردیم
منتظریم
برا ی خوشبختیمون دعا کنید

سها پنج‌شنبه 31 خرداد 1386 ساعت 08:22 http://soha64.persianblog.com

آخـــــــــــــــــــــــــــه ...
چه خوشگل بود.
و خیلی تاثیرگذار.
مرسی دوستای گلم.

بهونه پنج‌شنبه 31 خرداد 1386 ساعت 11:51

سلام مهربونای من
مثل همیشه انقدر قشنگ بود که آدم نمیدونه چی درموردش بگه ... درک ! واقعا باید آدم یه شرایطی رو داشته باشه تا بتونه آدمدیگه ای رو تواون شرایط درک کنه والا فقط میتونه ترحم کنه ....

آشنای غریب(حسین) پنج‌شنبه 31 خرداد 1386 ساعت 16:26 http://kamanabroo.blogfa.com

قلب من مجروح از تیر غم است دست و پایم بسته ی زنجیر درد
آسمان دیده ام تاریک شد
بی تو حرفم ناله ی دلگیر شد
سلام دوستان عزیز
آپ خیلی قشنگ و پر محتوایی بود
ممنون که خبرم کردین
درضمن من شما رو لینک کردم
اگه شما هم این کارو کردین خبرم کنین
به امید دیدار
بای

فاطمه پنج‌شنبه 31 خرداد 1386 ساعت 18:14 http://kolbeye_asheghan.persianblog.com

داستانک قشنگ و با معنایی بود....به ما هم سر بزنی خوشحال می شیم.

سلام خدمت دوست عریزم شیما و فرهاد ببخشید دیر شد به وبلاگتون سر زدن
چه پستی زیبایی هست


خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند حیف من زاده ی امروزم.خدایا جهنم فرداست....پس چرا امروز میسوزم؟

علی جمعه 1 تیر 1386 ساعت 18:48 http://www.Delna.Blogfa.COM

سلام دوست عزیز با مراجعه به وب شما با مطالب خوب مفیدی روبه رو شدم
و خوشحال می شم به وب ما نیز سر بزنید و اگر دوست داشته باشید یا مایل بر
آن باشید با هم تبادل لینک کنیم.

آسمان شنبه 2 تیر 1386 ساعت 09:28 http://ifyou.persianblog.com

می خواهم روزهای سیاهم را برگ برگ کنم

می خواهم سوزی که دائم در وجودم حس می کنم

به فراموشی بسپارم

فراموشی چه واژه زیبایی

اما حیف که سعادت و انتقام با مفهوم این واژه منافات دارد

می خواهم قلمو خیال را در دست بگیرم

وخودم را خوشبخت نقاشی کنم

سلام شمیلا جون و آقا فرهاد
همین بس که زیبا می نویسید
شاد زی...

سلام به شما دو دوست عزیز

آپ زیبایی بود
امیدواریم همیشه موفق باشید

باز هم به ما سر بزنید

خوشحال میشیم


بدان؛ تا وقتی امید هست؛ نیازی به آرزو کردن نیست

بای

سها دوشنبه 4 تیر 1386 ساعت 09:46 http://soha64.persianblog.com

سلام.
من آپیدم و منتظرم...

مصطفی دوشنبه 4 تیر 1386 ساعت 14:54 http://mostafa-sh.blogsky.com

کوتاه ولی آموزنده...

خوشه اشک دوشنبه 4 تیر 1386 ساعت 17:51 http://rainiboy2.blogfa.com

آپم
..............................................
دود غم در چشمم
می تراود اشکم
می کند خیس گونهء سردم را
کورسوئی از عقل
همچون شمع سحر در سراشیب افول ، در سر دارم
و فانوس خیال در دستم
می روم با پای پیاده طرف جاییکه نمی دانم چیست
یا کجاست ، یا چه نامی دارد
فارغ از هر تصمیم
فارغ از خوف و رجاء
و به دور از یقین و تردید
می روم در راهی که پراز پیچ و خم است
نه دلیل راهی است
و نه کس چشم به راهم مانده
در شبی سرد ، نه از سرما
بلکه از نامردی
همهء جان و تنم می لرزد
و در این پائیزان که پر از زردی نفرت گشته
می روم سوی بهار
من دگر از باد خزان ، این همه ویرانگر
این همه قاتل سبزی این همه بی ثمری
خسته و دل تنگم
هرچه می بینم در خود و بیرون از خود
بانگ برمی دارند که برو
و دراین راه پر از شیب و فراز
لحظه ای از رفتن خود پای مکش
که تو پا داری و پاست برای رفتن
تا کی از این شب پر حیله و نیرنگ دل نکنم
تا کی تسلیم سکوت لب بر لب بنهم
تا کی در حسرت عشقی پاک
چشم بر جادوگر شهوت که طلسمش عالم گیرست
دوزم و حسرت بخورم
به خدا کار بشر این همه نیرنگ نبود
به خدا برترین لذت او شهوت صرف نبود
به خدا شعر من و ما غمنامهء تزویر نبود
به خدا فاصله ها کمتر بود
به خدا قسمت ما از دنیا این همه اشک نبود
غصه نبود ، گریه نبود ، آه نبود
فصل ما زرد نبود
چه نمودست بشر با دل خود ، با فطرت خود
وای از این بی ثمری
داد و بیداد از این بی خبری
چاره اش چیست ، نمی دانم هیچ
همهء همت من رفتن و رفتن گشته
رفتن از شهوت رفتن تا عشق
رفتن از کشور فکر تا به اقلیم شهود
رفتن از این پایان تا سرآغاز ظهور
تا به سرچشمهء حکمت تا نور و سرور
این زمان باید رفت
رفت و هیچ نپرسید و نگفت :
تا کجا ، تا کی و مقصد چیست؟
این زمان باید رفت
باید رفت

..........................................
آپم

ramin سه‌شنبه 5 تیر 1386 ساعت 18:56 http://delkhaste_ashegh.ir1.ir/

چه کسی خواهد دید
مردنم را بی تو
گاه می اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید
آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی
روی خندان تو را کاشکی میدیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
و تکان دادن دستت
که مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر
چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد
میتوانی تو به من زندگانی بخشی
یا بگیری از من آنچه را میبخشی
-حمید مصدق-
سلام دوست عزیز
من با نوشته ای در مورد بوسه آپ هستم
کلبه منو با امدنتون مصفا کنید
شاد و عاشق باشی

مجید پنج‌شنبه 7 تیر 1386 ساعت 02:04 http://www.majid-85.persianblog.com

سلام من به روزم.............

دل شکسته پنج‌شنبه 7 تیر 1386 ساعت 10:09 http://www.bi-payan.blogfa.com


جغد بارون خورده ای تو کوچه فریاد می زنه


زیر دیوار بلندی یک نفر جون میکنه


کی می دونه تو دل تاریکه شب چی می گذره


پای برده های شب حصیر زنجیره غمه


دلم از تاریکی ها خسته شده


همه ی در ها به روم بسته شده


من اسیرسایه های شب شدم


شب اسیر تور سرده اسمون


پا به پای سایه ها باید برم


همه شب به شهرجنون


دلم از تاریکی ها خسته شده


همه ی در ها به روم بسته شده


چراغ ستاره ی من رو به خاموشی می ره


بین مرگ و زندگی اسیر شدم باز دوباره


تاریکی باپنجه های سدش از راه می رسه


توی خاک سرده قلبم بذر کینه می کاره


دلم از تاریکی ها خسته شده


همه ی در ها به روم بسته شده


مرغ شومی پشت دیوار دلم


خودش واین ورو اون ور می زنه


تورگهای خسته ی سرده تنم


ترس مردن داره پر پر می زنه


دلم از تاریکی ها خسته شده


همه ی در ها به روم بسته شده


دلم از تاریکی ها خسته شده


همه ی در ها به روم بسته شده


دلم از تاریکی ها خسته شده


همه ی در ها به روم بسته شده



دل شکسته پنج‌شنبه 7 تیر 1386 ساعت 10:09 http://www.bi-payan.blogfa.com

سلام خوبین دوست های گلم
من هم از دست دادن مهستی رو تسلیت میگم

موفق باشین
فعلا

دل شکسته دوشنبه 25 تیر 1386 ساعت 18:20 http://www.bi-payan.blogfa.com


خورشید مرده بود

خورشید مرده بود

و من به این فکر می کردم که آخرین پرنده ی نور

در کدام مغرب اندوه مرد

خورشید مرده بود

و بیچاره ستاره ها تنها و ماه بی یا ور

وشب ،

تنها شب ،

وانسان ها به خواب می رفتند

خواب بود و

خواب

وکثافت آغوش

و آدم ها

دیگر این گرمای کثیف شبهای همیشه را

جایگزین می کردند

دل شکسته دوشنبه 25 تیر 1386 ساعت 18:22 http://www.bi-payan.blogfa.com

سلام خوبین
دوست های خوبم

من به روزم
اگه تونستین
ی هسر بیاین

خوشحال میشم
قربانتون فعلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد