داشتم با هاش صحبت می کردم


دستم رو انداختم دور گردنش . نگاهم را به نگاهش دوختم و تا عمق وجودش را خواندم
گریه میکرد و من نمی خواستم با اشکهای خودم غم درونیش را بیشتر کنم نصیحتش کردم و از روزگار و بی وفایی هاش گفتم . خلاصه آرومش کردم و ازش خداحافظی کردم . به چند دقیقه نکشید که تمام غم غصه های او رو در وجودم حس کردم . از اون موقع تا حالا فقط اشک میریزم . دیگه اشکهای من سیلی از خودش ساخته و خوشحالم که این سیل تمام غمهای دوستانم رو با خودش برد . همه رو یکجا از من گرفت و برد

هم اون آروم شد . هم من
....کاش

اگه یه روز



اگه یه روز فهمیدی 1000 نفر دلشون برات تنگ شده بدون اولیش منم
اگه یه روز فهمیدی 100 نفر دلشون برات تنگ شده بدون اولیش منم
اگه یه روز فهمیدی 10 نفر دلشون برات تنگ شده بدون اولیش منم
اگه یه روز فهمیدی 1 نفر دلش برات تنگ شده بدون اون منم
اگه یه روز فهمیدی که کسی دلش برات تنگ نشده بدون من مردم

تقدیم به همسر عزیزم



بر سیاهی ظلمت شبهای تنهائی من بتاب و روشنائی را مهمان قلبم کن
ای ماه من
ظلمت قلبم فقط با تابش تو می شکند
فدای تو که هیچ کس هیچ وقت نمیتونه جاتٌ تو قلبم بگیره
فدای مهربونیت ٬ فدای لحظه های با تو بودن ٬ فدای روز دیدنت فدای دوباره بوسیدنت
من وتو با هم هستیم ٬ واسه همیشه با هم میمونم و با هم میمیریم
پس همیشه باش که بودنت واسه من امنیته
کاشکی بدونی خواستنت به قیمت جون منه