رد پا



دیشب رویایی داشتم
خواب دیدم بر روی شنها راه می روم
همراه خود خداوند
و بر روی پرده شب
تمام زندگی ام را مانند فیلمی می دیدم
همانطور که به گذشته ام نگاه می کردم
روز به روز از زندگی را
دو رد پا بر روی زمین ظاهر شد
یکی برای من و دیگری برای خدا
راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت
آن گاه ایستادم و به عقب نگاه کردم
در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت
اتفاقا آن محلها مطابق با سختترین روزهای زندگی ام بود
روزهایی با بزرگترین رنج ها و دردها و
آن گاه از خدا پرسیدم:
خداوندا تو به من گفتی مه همه جا در کنارم خواهی بود
و من پذیرفتم که با تو زندگی کنم
خواهش می کنم به من بگو چرا در لحظات درد آور مرا تنها گذاشتی؟؟؟؟
خداوند پاسخ داد:
ای فرزندم من تو را دوست دارم و در تمام مراحل در کنارت بودم
و من هرگز تو را تنها نگذاشتم حتی برای لحظه ای
هنگامی که در آن روزها یک رد پا بر روی شن دیدی
من بودم که تو را به دوش کشیده بودم

دیگه نمیاد



نگو یک روز می یادش

این حرف را باور ندارم

آخه دیگه آسمون خیلی دلش گرفته

هر وقت من را میبینه یک جوری شرمنده میشه

از این سیاه زندگی از این عذاب که ساخت برام

مثل عروسک های قصه ها، از این قفس که ساخت برام

شرمنده میشه و بازم دلش می خواهد یک چیز بگه

گریه میگیره چشماش را

دوباره بارونی میشه

اما قسم به عشقمون هرچی بباری تو کمه

آخه نمی دونی که جاش چقدر تو چشمام خالیه

چند نکته

 



دوستت دارم نه به خاطر شخصیت تو
بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا می کنم

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد
ولی قلب تو را لمس کند

تو ممکن است در دنیا فقط یک نفر باشی
اما برای بعضی افراد تمام دنیا تو هستی

بد ترین شکل دلتنگی برای کسی آنست که
در کنار او باشی و بدانی هرگز به او نمی رسی

هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی
چون ممکن است کسی عاشق لبخند تو باشد

کسی که گریه می کنه یه غم داره
ولی کسی که میخنده هزار تا

هیچکس ارزش اشک های تو رو نداره
کسی که ارزشش رو داشته باشه
هرگز باعث ریختن اشکهای تو نمی شه

کاش معشوق ز عاشق طلب جان می کرد
تا که هر بی سروپایی نشود یار کسی

همه میگن که شیشه احساس نداره
ولی وقتی روی شیشه بخار گرفته نوشتم دوستت دارم
شیشه خیلی آروم اشک ریخت و گریه کرد