عشق مثل نفس کشیدن

در عشق، ابهامی وجود ندارد ـ ابهام، در ماست. نه تشریفاتی در عشق هست و نه فرضیاتی فلسفی. عشق، رهیافتی ساده و مستقیم به زندگی ست. کلمه ی ساده و بی پیرایه ی عشق. معجزه ای را در خود نهفته دارد. مهم نیست که به چه کسی عشق می ورزی، متعلق عشق موضوعیت ندارد. آنچه مهم است این است که بیست و چهار ساعت روزت را عاشقانه سپری کنی، همان طور که در بیست و چهار ساعت روزهایت، بی استثنا نفس می کشی. نفس کشیدن هدفی را دنبال نمی کند، عشق نیز خواهان چیزی جز خود نیست. اگر با دوستی هستی، نفس می کشی. اگر در کنار درختی نشسته ای، نفس می کشی. اگر در اب شنا می کنی، نفس می کشی. یعنی هر کاری که می کنی، با نفس کشیدن همراه است. عشق نیز باید همین ویژگی را داشته باشد، یعنی باید هسته ی مرکزی همه ی کارهای تو باشد. عشق باید طبیعی باشد، مثل نفس کشیدن. در واقع، عشق همان نسبتی را با روح دارد که نفس کشیدن با جسم

خیلی سخته

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری
صبح بلند شی ببینی دیگه دوسش نداری
خیلی سخته که هیچ جایی نباشه واسه اشتی
بی وفا شه اون کسی که واسش جونتو گزاشتی
چه می سوزونه گاهی قلبو زهر تلخ بعضی حرفا
خیلی سخته اون کسی که اومد کردت دیوونه
هوساش وقتی تموم شد دیگه پیشت نمونه
خیلی سخته اگه عمر جادویی شهوت تموم شه
نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه
خیلی سخته اون کسی که می گفت : واسه چشمات میمیره
بره و دیگه سراغی از چشمات نگیره
خیلی سخته تا یه روز حرفای اون باورت شه
نکنه یه روز ندامت حرف تلخ اخرش شه
خیلی سخته که یه روز عزیزی عازم سفر شه
تازه فردای همون روز دوست عاشقش با خبر شه
خیلی سخته بی بهونه میوه های کال و چیدن
به خدا کم غصه ای نیست جون تو،تو رو ندیدن
خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی
وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی
خیلی سخته تو پاییز با غریبی اشنا شی
اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی