خداوند گریه کرد

 
خداوند گریه کرد! زمانی که بنده اش آنی که اشرف مخلوقات خواندش و دردانه جهان خلقت شد اینچنین کبر و غرور سرتا پای وجودش را گرفت.خداوند گریه کرد! زمانی که بنده ای که خدا خالق آن بود بر بنده دیگرش ظلم و عناد کرد.خداوند گریه کرد! لحظه ای که بنده ای از بندگانش دل بنده ای دیگر را شکست.
خداوند گریه کرد! زمانی که بنده اش آنی که اشرف مخلوقات خواندش و دردانه جهان خلقت شد اینچنین کبر و غرور سرتا پای وجودش را گرفت.خداوند گریه کرد! زمانی که بنده ای که خدا خالق آن بود بر بنده دیگرش ظلم و عناد کرد.خداوند گریه کرد! لحظه ای که بنده ای از بندگانش دل بنده ای دیگر را شکست.خداوند گریه کرد! لحظه ای که آن چه می پنداشت، شد آنچه که هست.خداوند گریه کرد! زمانی که دید این بنده همان بنده ای است که با آهنگ سوراسرافیل خاکش را ساخت واینک بر سر خاک و مال جنگ و خونریزی است.خداوند گریه کرد! زمانی که وجود بی ارزش این خاک را با روح خداوندی زنده کرداما اکنون همان بندهرزش روح خداوندی را با وابستگی به هیچ های زمین فراموش کرده است.خداوند گریه کرد! زمانی که این جسم مملو از روح را سرتاسر مملو از عشق الهی کرداما هم اکنون هر آنچه عشق می نامندش به هوس می رود.خداوند گریه کرد! زمانی که بنده ای که به آن گفته بود: همه شما نزد هم برابرید اکنون به پول و مال، خود را برتر و قوی تر می داند. خداوند گریه کرد!زمانی که دید عشق داده بودم برای آرامش، دل داده بودم برای سپردن گل برای هدیه اما اکنون همه چیزریا و تزویر و دروغ.خداوند گریه کرد! زمانی که گفته بود با هم باشیدبه هم عشق بورزید و از آن لبریز شوید. از آنچه در دنیا به شما دادم برای رسیدن به اصل خود استفاده کنید. اما همه چیز مصنوعی شد و ساختگی.خداوند گریه کرد! زمانی که در آن وقتی که به ما داده بودتا در حضورش بنشینیم و درد دل کنیم و فیض عشق بازی با خدا را ببریم رفتیم و چه نا سالم سپری کردیم.خداوند گریه کرد! زمانی که دید بر مهر مادری بی احترامی شد.خداوند گریه کرد! زمانی که دید 2 برادر برای هم نقشه می کشند ،که چگونه فریب دهند تا به مال و اندوخته ناسالم خود بیافزایند.خداوند گریه کرد! زمانی که به گل و پروانه آب و خاک آنگونه که او می خواست نگاه نکردیم.خداوند گریه کرد!زمانی که دید از عقل و پندارمان چگونه استفاده کردیم. و برای آنچه خوب است یا بد است و مفهوم آن مطلق و ثابت است مقلد مشابهان خود شدیم و ازآنچه او به ما داده بود عقل=استدلال.. استفاده نکردیم.خداوند گریه کرد!زمانی که او را به جای اینکه در محیط ببینیمدر پول و بانک و مال و ثروت می دیدیم .چرا که در نبود این ها او را صدا می کردیم واگر مشکلی از نبود آنها نداشتیم حتی اسمش را به لب نمی آوردیم.خداوند چه صبری دارد! اگر روزی از توقعات خود از ما سئوالی کند، به راستی ما چه می گوییم ؟الهی به فضل و رحمتت بر ما قضاوت کن، نه به عدلت!!

تنها خدا را دوست دارم

 
از وقتی سقف خانه مان چکه می کند از باران بدم می آید.. از وقتی مادرم پای دار قالی مرد از قالی بدم می آید از وقتی برادرم به شهر رفت و دیگر نیامد از شهر بدم می آید از وقتی پدرم شبها گریه می کند از شب بدم می آید از وقتی دستان آن مرد سرم را نوازش کرد و بعد به پدرم سیلی زد از دستهای مهربان بدم می آید.. از وقتی خواهرم پاهایش زیر گرمای آفتاب تاول می زند از آفتاب بدم می آید از وقتی سیل آمدو مزرعه را ویران کرد از آب بدم می آید و تنها خدا را دوست دارم!!! چون او باران را فرستاد تا مزرعه مان خشک نشود!!! چون او شب را می آورد که اشک های پدرم را هیچ کس نبیند!!! چون او مادرم را برد پیش خودش که او هم گریه نکند!!! چون او به برادرم کمک کرد که برود تا آنجا خوشبخت تر زندگی کند!!! چون من دعا کردم و می دانم دستهای آن مرد را که به پدرم سیلی زد فلج خواهد کرد!!! چون او آفتاب را فرستاد تا مزرعه جوانه بزند!!! چون او سیل را جاری کرد تا گناه انسان را از زمین بشوید!!! و من تنها خدا را دوست دارم...
 
نوشته یک دوست

دلم گرفته

خدایا تمام وجودم از بغض پر شده . دیگه لحظهء انفجار رسیده
کمکم کن حداقعل بتونم گریه کنم
چرا هیچ جوری نمیتونم خودمو خالی کنم من؟؟
آرامش میخوام خدا
این روزها دلم زود میگیره
دلم که میگیره دیگر هیچ چیز و هیچ کس توش جا نمیشه
این روزها گریه هم می کنم
چشمانم خیس می شود
خدا من بینهایت از تو ممنونم که شب را آفریدی ،که من بتونم
چند ساعتی بمیرم، و از این دنیا راحت باشم
امشب حالم خوب نیست...دلم برات تنگه....ولی گرفته هم هست