محبت

مجبتهمه نقاشی شدیم با دستای تو مهربــــــون
دو تا رو با هم کشیدی یکی رو بی همزبون
به یکی نونوایی دادی به یکی یه لقمه نون
اون یکی صد تا نشونه یکی بی نام و نشون
به یکی قصر طلایی، به یکی گوشه خـاک
یکی دو تا چتر داره، یکی مونده زیر بارون

بالای نقاشیـــــتو دادی به هر کی پول داره
ولی با این همه پول هیچکی مجبت نداره
پاییـــــن نقاشیتم درســـــته پولی نــــــدارن
ولی چـهره اونا عشقــــو به یادم میــــاره
ای خــــدا کاری بـــکن از آدمای نقاشیـــت
یکی هم پیـــدا بشـه بذر محبـــت بــکاره
نظرات 1 + ارسال نظر
شیما نوری جمعه 7 بهمن 1384 ساعت 22:15

سلام حرف دل من را زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد