عاشقانه های عاشق بی قرارت

شوهرت فرهاد

شمیلای عزیزم زندگی من همه آرزوهام تمام شادیهام و دلیل زنده بودنم به توی نازنین ختم میشه

انگار که خدای بزرگ سرنوشت من و تو رو بهم گره زده اگه تو رو نمی آفرید منم نمی آفرید

من و تو برای با هم بودن خلق شدیم اگه تو نبودی من یک لحظه هم نمیتونستم تو این دنیای فانی دووم بیارم

گنجینه عشقم تنها مروارید بی قیمت دریای قلبم عاشقانه میپرستمت

بهترینم

بیشتر وقتائی که دراز کشیدم و دستمو زدم سرم، بیشتر وقتائی که سرکلاس نشستم و دارم بربر به استاد نگاه می کنم، بیشتر وقتائی که دارم راه میرم و ... به تو فکر می کنم، همیشه اول چشمای مهربونت یادم میاد که من عاشقشونم، بعدم صورتت که مهربون ترین و معصوم ترین صورت دنیاست برای من، بعد هم لحظه های شاد با تو بودن، لحظه های با تو بودن به جزء شادی یه حس امنیت هم داره یه حس امنیت خوب، وقتائی که کنارتم دنیا یه جای امنه واسه من، جائی که میشه توش آسوده زیست.با حضورت تو زندگیم یه جورائی عوض شدم، شاید یه دگردیسی کامل و این روزها انسان دیگه ای شدم، یه جور انسان دیگه، اینکه انسان قبلی خوب بود یا بد رو بهش کاری ندارم اما به نظر خودم حالا یه انسان کامل تر شدم ...بابت حضورت بابت بودنت بابت کمکت به بهتر شدنم بابت حضور آرامش بخشت بابت شادیهای که بهم میدی ازت متشکرم

تولد عشقم

شمیلای نازم یه روزی مثل امروز خدای بزرگ به من نهایت لطفش رو نشون داد و تو متولد شدی و همون لحظه آسمون زندگیم با ستاره دنباله دار وجود نازنینت پر نور شد و معنا گرفت همیشه شکرگزار این لحظه هستم عزیزم تولدت مبارک . 

    از طرف فرهادت که یک لحظه بدون تو نمیتونه تو این دنیا بمونه