بدرود ای زندگی

چشمانم برای تو.....دیگه نمی خوام جایی رو ببینم ...به جز صورت تو
دستانم برای تو.....دستانی که نمی توانند تو را لمس کنند را نمی خواهم
اشکانم برای تو..... چون نمی خواهم برای دیگری جاری شوند
قلبم برای تو.....چون تمام تپش هایی قلبم برای تو بود و بس
جسدم برای خاک.......چون از ان متولد شدم.....به آن هم باز خواهم گشت
گفته هایم برای تو......چون فقط برای تو گفتم
عشقم برای تو.....چون دیگر نیستم تا عاشق باشم
خواطراتم را خواهم برد....و دیگر چیزی در این دنیا .......از من ....نخواهد ماند
و دیگر چیزی ندارم که به کسی بسپارم
دوستت خواهم داشت
و این آخرین باری است که با چشمانی پر از اشک
با قلبی پر از آرزو های بر باد رفته
با دستانی لرزان.........با آرزوهایی که همیشه برای تو داشتم
نفس می کشم
بدرود ای زندگی

منتظر چی هستی ؟؟؟؟؟


چی می شد اگر بهش میگفتی دوستش داری ؟ چرا برای همه چیز اینقدر قید و شرط میگذاری؟ مگه نمی بینی که چشماش منتظر شنیدن این جمله از لبهای تو است؟ مگه نمی بینی که برات هر کاری میکنه؟ مگه نمی بینی که خودشو به خاطر تو به آب و آتیش میزنه ؟ مگه وقتی این کارهارا برات میکرد قید و شرط گذاشته بود ؟ هیچ فکر کردی که اگر دوستت نداشت هیچ وقت این کارهارا نمی کرد؟ شایدم تقصیر اون است که داره به حرف دلش گوش میکنه
پس چرا ساکتی؟ هنوز هم داری فکر میکنی که اگر بهش بگی دوستش داری برات دردسر میشه؟ پس چرا با کسی دوست شدی که میترسی بهش بگی دوستش داری ... دفعه آخرت باشه ... قلب آدمها که توپ نیست باهاش بازی میکنی. هی قلش میدی این و و اون ور..یادت باشه هر کاری که با اون میکنیی یکی دیگه هم به سر تو میاره !! ندیدی این چرخه بینهایت را که چطور روابط بین آدمها زنجیروار تکرار میشه...پس منتظر روزی باش که چشمت به تمنای یک " دوستت دارم ! "به لبهای دیگری خشک بشه

اگه گفتی این چیه؟

اگه گفتی این چیه؟
نورش چشمامون رو می زنه
گرماش بدنمون رو می سوزونه
عظمتش ما رو می ترسونه
غروبها اشک تو چشمامون میاره
اول صبح امیدمون رو زنده می کنه
چی؟! فکر می کنی خورشیده؟
چه احمقانه! باز هم راهنماییت می کنم:
گاهی وقتها دلت شورش رو می زنه
وقتی می بینیش دلت می لرزه، دست و پاهات هم
متانتش تو رو به زانو در میاره
وقتی که نمی بینیش تازه می فهمی چقدر دوستش داری!
فکرش یه مواقعی از خواب بیدارت می کنه
یا که اصلا نمیذاره بخوابی
همیشه خیالش تو سرت وول می زنه
مهربونیش یادت نمیره
اصلا نمی تونی حواست رو جمع کنی
همش میگی کاشکی خدا هیچوقت اونو خلقش نمی کرد!
کسی چه میدونه؟ شاید لعن و نفرینش هم بکنی!
اما از ته قلبت دوستش داری
اه! چقدر خنگی تو!
نه! دختر همسایه تون هم نیست
ر...ک هم نمی تونه باشه...
باز هم راهنمایی؟!
با قیافه های مختلف به سراغت میاد
گاهی شادت می کنه، گاهی غمگین
گاهی مأیوس، گاهی امیدوار
گاهی سروحال، گاهی سست و تنبل
گاهی مست و نشئه، گاهی خمار و هپروتی
گاهی با یه نگاه به سراغت میاد، گاهی با هوای بهاری
گاهی با یه نسیم صبحگاهی، گاهی با آهنگ شهرام شب پره
نه! مثل اینکه نمی فهمی چیه! نه؟!
خوب، خودم میگم:
همونیه که هدفه،
نه وسیله برای رسیدن به دختر همسایه تون
همونیه که اسمشو گذاشتند عشق
ببینم، تو هم مثل من فکر می کنی؟
پس تو هم عاشق شدی، نه؟