تولد عشقم

شمیلای نازم یه روزی مثل امروز خدای بزرگ به من نهایت لطفش رو نشون داد و تو متولد شدی و همون لحظه آسمون زندگیم با ستاره دنباله دار وجود نازنینت پر نور شد و معنا گرفت همیشه شکرگزار این لحظه هستم عزیزم تولدت مبارک . 

    از طرف فرهادت که یک لحظه بدون تو نمیتونه تو این دنیا بمونه  

برای فرهاد عزیزم

وقتی دستمو گرفتی وقتی نم نم راه رفتنت رو زمین خاکی قلبم رو احساس کردم
وقتی چشمات عاشقانه نگاهم کردن
وقتی باد محبتت وزیدن گرفت
وقتی گل عشقت روییدن گرفت
وقتی عاشقم شدی....منم عاشقت شدم
و به سوی تقدیر عاشقانه وجود تو دویدم
.هیچ وقت باورت می شد که یه نفر اینقدر دوست داشته باشه؟
با ورت می شه تو همون شاهزاده با اسب سفیدی برای من؟
تو عشق منی......در شیار قلبم به دنبال کدامین عشق می گردی
عشق من همان است که تو هر روز در آینه می بینی
باورت می شه با اومدنت قلبم تازه شد و دوباره پوست انداخت؟
قلبم تیکه تیکه بودو تو اونو از نو ساختی.چقدر تو خوبی
آخ !مگه می شه به طعم لطیف این عشق صادقانه شک کرد؟
مگه می شه قلب پر حرارت تو رو ندید؟
مگه می شه گرمای دستات رو حس نکرد؟
مگه می شه چشمات و دیدو گفت این عشق دروغ؟
باورت دارم چون عاشقتم....بخدا عاشقتم

عاشقی؟

 

هیچ وقت شده کسی فکرت رو مشغول کنه؟
هیچ وقت شده عاشق بشی؟
هیچ وقت شده دیوونه یه نفر بشی؟
تا حالا شده وجود یه نفر بهت یه آرامش پر از لذت بده؟
نه..خدایی تا حالا شده جونت به کسه دیگه بسته باشه؟
اگه شده پس خوب احساس منو نسبت به عشقم درک می کنی
خیلی دوسش دارم
بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنه
احساسشو..عشقشو...بودنشو...همه رو به جون می خرم
باور کنید عشقه خیابونی نیست
پاک پاک
وقتی می بینمش می خوام بپرم بغلش کنم
 می خوام فریادبزنم که بدونه که چقدر دوسش دارم